کد قالب کانون اشعار ولادت حضرت زینب (س)

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان کانون فرهنگی وهنری کریم اهل بیت شهر سلامی و آدرس kanoonemamhassan24.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4263
بازدید دیروز : 1574
بازدید هفته : 7063
بازدید ماه : 21346
بازدید کل : 48101
تعداد مطالب : 2939
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

نویسنده : مهدی احمدی واکبر احمدی
تاریخ : شنبه 28 آبان 1402

اشعار ولادت حضرت زینب

 
عکس ولادت حضرت زینب

 

آمدی و بیت وحی از مقدمت پر نور و زیباتر شده

پُر فضا بار دگر از رشحه هاي‌ سوره ی کوثر شده

شور و شادی کار پیغمبر شده

مرحبا،قنداقه ات چون مصحفی جلوه بر آغوش خوش مادر شده

آمدی و فاتح خیبر یل بدر و حنین و حجت داور،علی بن ابیطالب،

امیرمؤمنان

صاحب دختر شده

ای به آسمان عشق چون کوکب

عمه ی سادات یا زینب…

ای تمام هستی من نذر نور نام تو

مرغ دل پر می زند بر بام تو

معجزات عیسَوی هم هست فیض عام تو

طائران عرش دلها در حریم عشق،دربند و اسیر دام تو

وَحش صحرا رام تو

ساقی رحمت به دستش جام تو

ای نام خوشت تجلّی یا رب

عمه ی سادات یا زینب…

ای همیشه مکتب و راه و طریقت،مکتب و راه خدایی

کعبه ای،رُکنی،مقامی،زمزمی،بیتی،صفایی

نور چشم مصطفایی،آبروی مرتضایی

ثانی خیر النسایی،تو عزیز مجتبایی

هستی و دار و ندار آفتاب نینوایی

تو پس از عباس یا زینب علمدار قیام بی نظیر کربلایی

ما تمام فخرمان از محضرت باشد گدایی

ای نگار هل اتایی

حسین خورشید و تو چون کوکب

عمه ی سادات یا زینب…

اشک شوقه میباره نم نم

از چشای حیدر و زهرا

همه ی ی ی ی جمعن حتی ملائک

اومده چون زینب کبری

شب عشق و جنون

برای ما امشبه

آخه تولده خواهر ارباب بی بی جان زینبه

زینبی کوثریم تا ابد حیدریم

شب عشق و جنون

برای ما امشبه

آخه تولده خواهر ارباب بی بی جان زینبه

چه قدر شادن همه ی ی ی ی امشب

اومد عشق دلای بیتاب

هیچ جا آروم نمیشه زینب

بـه جز روی دستای ارباب

مادر میخونه براش

آرامش قلب من

دورش میگردن داداش حسین و داداش بزرگش حسن

زینبی کوثریم تا ابد حیدریم

شب عشق و جنون

برای ما امشبه

آخه تولده خواهر ارباب بی بی جان زینبه

درخت معرفت داده ثمر حیدر، ثمر زهرا

در ایجاد جهان دارد اثر حیدر، اثر زهرا

دلیل آفرینش هست اگر حیدر، اگر زهرا

ندا آمد در این خانه : خبر حیدر! خبر زهرا!

جلیله میرسد دیگر

جمیله می رسد دیگر

جهالت خوار خواهد شد

عقیله میرسد دیگر

فروغ چشم پیغمبر بر این خانه شده نازل

حدیث قدسی دیگر بر این خانه شده نازل

دوباره سوره کوثر بر این خانه شده نازل

محمد، باز یک دختر بر این خانه شده نازل

بـه دامن گل بریز امشب

گل خنده رسان بر لب

زمین را نورباران کن

که آمد حضرت زینب

درخت بردبار روبروی بادها زینب

فهیمه، عالمه، معصومه و روح دعا زینب

نبوت مسلک و عبد ولایت آشنا زینب

بود ذکر همه ی ی ی ی کروبیان امروز یازینب

بـه طاق آسمان ماه او

مسیر و شاخص راه او

یدالله، فوق ایدیهم یدالله یدالله او

که هست او؟ خواهر طوفان، که هست او دختر کولاک

مفسر زاده و تفسیر وحی خواجه ی لولاک

طنین خطبه اش تیری بـه قلب دشمن سفاک

جمالش در حجاب از دیدگان کور هر ناپاک

ندانم چیست این بانو

ندانم کیست این بانو

حسین و مجتبا و فاطمه یا حیدر ثانیست این بانو

سلام ای مادر غم ها، سلام ای عمه ی سادات

ثنایت می‌کنم هر آینه ای فاطمه مرآت

ببین دل ها چگونه باز افتاده بـه زیر پات

که گفته دست نامحرم بـه تو نزدیک شد، هیهات

تو ایوب بلا، زینب

تویی ام البکاء، زینب

امان از شام و از کوفه

امان از کربلا زینب

سری بر نیزه ها شد قاری قرآن تو عمه

تنی صد پاره در گودال شد حیران تو عمه

حرم غارت شده، جان اسیران، جان تو عمه

سر عباس روی نیزه شد گریان تو عمه

اسیری ماجرا دارد غم و درد و بلا دارد

و دخت فاطمه بودن عبور از کوچه ها دارد

 
امشب ز اوج آسمان باران اختر می‌چکد

از انتهای کهکشان مینای کوثر می‌چکد

از دست ساقی تا سحر جرعه ز ساغر می‌چکد

بر دل رسیده کیمیا از دیده ها زر می چکد

امشب شب مولودی دردانه زهرا بود

بر مقدم او از سما اختر نشانی می‌شود

ساغر به رقص آید کنون می جاودانی می‌شود

رنگین کمان در سجده اش قامت کمانی می‌شود

با یک اشاره از ازل دل آسمانی میشود

عشق از پی تفسیر او سرگشته معنا بود

امشب شب مولودی دردانه زهرا بود

از نور روی او قمر رو سوی انجم می کند

خود رابه پشت ابر ها خورشید هم گم می کند

چون غنچه ای لب وا کند طاها تبسم می‌کند

زهرا به اشک شوق خود در دل ترنّم می‌کند

او زیور هفت آسمان و زینت بابا بود

امشب شب مولودی دردانه زهرا بود

شد از همین حالا صبر عالم واله و شیدای او

شمس و قمر پروانه ای بر چهره مهتاب او

او بیقرار ودر کنارش جد و مام و باب او

تا آنکه آغوش حسینش میشود محراب او

در عشق او پیغمبر فرهنگ عاشورا بود

امشب شب مولودی دردانه زهرا بود

 

با دست شوق چاک گریبان گرفته ایم

از فرط شور باده طوفان گرفته ایم

در اوج ناز تخت سلیمان گرفته ایم

امشب بـه دست زلف پریشان گرفته ایم

شکر خدا ز جام جنونش لبالبیم

شکر خدا که گوشه نشیان زینبیم

امشب دلم بـه تاب و سرم گرم از تب است

شمع است و شاهد است و شرابی که بر لب است

شور و شگفتی است و شبیه عشق مشرب است

شامی که روشنایی روز است امشب است

امشب تمام گرمی بازار زینب است

امشب شب ملیکه دادار زینب است

فصل الخطاب عاشقی ما رسیده است

ای قطره هاي‌ تب زده دریا رسیده است

زیباترین حماسه دنیا رسیده است

زینب بـه دست حضرت زهرا رسیده است

چشمی گشود و چشم شقایق بـه خواب شد

زیباترین دعای علی مستجاب شد

باور نداشت چشم فلک دختر این چنین

در بین چند کعبه دل دلبر این چنین

از هرچه سرفراز زنی سرتر این چنین

غیر از خدا نداشت کسی باور این چنین

حتی فلک بـه چشم خواب خیالش ندیده است

امشب خدا دوباره حسین آفریده است

تا کوچه اش قبیله لیلا ادامه داشت

تا خانه اش گدایی عیسی ادامه داشت

در قامتش قیامت مولا ادامه داشت

زینب که بود حضرت زهرا ادامه داشت

زهرا نبود زهره دگر نُه فلک نداشت

زینب نبود سفره خلقت نمک نداشت

زینب اگر نبود اثر از کربلا نبود

زینب اگر نبود علم حق بـه پا نبود

زینب اگر نبود کتاب خدا نبود

یک یا حسین بر لب ما و شما نبود

بیخود که نیست عاشق و مجنون زینبیم

این یا حسین را همه ی ی ی ی مدیون زینبیم

ای برترین عقیله ی ایل و تبارها

صبرت صلابت همه ی ی ی ی ی اقتدارها

ای کرده با صدای علی کارزارها

ای خطبه ات برنده تر از ذوالفقارها

با خطبه هات ها حید کرار زنده شد

در هیبتت شکوه علمدار زنده شد

نهج البلاغه خوان علی آتشِ کلام

ای مرتضای دوم کوفه ؛حسین شام

حُسن ختام کرب و بلا تیغ بی نیام

با خطبه ات گرفته ای از دشمن انتقام

ای زینب مدینه و زهرای کربلا

تو تیغ می گرفتی اگر وای کربلا

تو آمدی که صبر شوی مجتبی شوی

تو آمدی حسین شوی کربلا شوی

تو آمدی بـه آل کسا هم کسا شوی

هم ما رأیت سمت جمیلا رها شوی

تو آمدی که کعبه دل کربلا شود

در سینه ها حسینیه غم رها شود

از کودکی برای برادر گریستی

از کودکی بـه خاطر مادر گریستی

گاهی کنار سرو صنوبر گریستی

گاهی کنار پیکر بی سر گریستی

حقت نبود تا که بـه زنجیرتان کشند

با خط تازیانه بـه تفسیرتان کشند


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: میلاد ها